غور در وادی آفرود – قسمت دوم
اندر اسباب و ملزومات آفرود
به تَبَع مکتوبی که در ایام ماضیه ، اندر تعاریف و معانی ” آفرود ” تحریر و تقریر شد ، اذناب و انصار و ایادی همی پای فشردند که اندر ” ملزومات آفرود ” نیز تَتَبُع و تَلَمُّذ گردد ، فلذا بعرض میرساند ، مهمترین ابزار آفرود را مَرکَبی باشد آهنین ، با دنده های کمک و بنا به روایت “شیخ ابوالآفرود مرنجابی” ، ذوالَاداف ( یعنی دو دِف ویا دو دیفرانسیل ) بودن آن نیز از واجبات است .
در رساله ” عجائب المَراکب فی بِلادالکُفر الآمریکی ” آمده ، اولین مرکب آفرود ، همانا ” جیپ ” باشد که در ازمنه اسبق ، ابتدا آنرا به جهت محاربه با آلات قتاله و ابزار حربیه تجهیز نمودند ، به قسمی که بر جوانب آن تیربارها بندند و تیغها نشانند و گزلک* ها آویزند و زره ها کشند و جنگیان در آن نشانند و در معارک* شوند و تاختن گیرند و صف شکنی کنند و عساکر* خصم در خاک و خون کشند . چنانچه در حرب دوم جهانی چنین کردند .
و اما یکی از اجزا اصلی مرکب آفرود ، همانا ” موتور ” آن باشد و موتور بر وزن شتر عِندَالعُرف ، مجموعه عناصری سنگین وزن را گویند که در محفظه ای پوشیده با کاپوت باشد و قدرت از آن به یاری و همکاری آلات دیگری بنام ” گیربکس ” و ” دیفرانسیل ” در شَراشِر* وجود مرکب ، منتشر و جاری شده و به مدد آن گسیل طُرُق وشَوارِع و خارج آن دارند و اقطار* و امصار* در سِپُرند و رنج مسافران از پیاده روی دور دارند و به اندک اشاره راکب آن ، نعره کشان جبال و دشت و بیابان ، بزیر آورند .
و از صفات دیگرِ مرکبِ آفرود آنست که منظر و صدای موتور آن بقسمی باشد که دل خائف* از قفای* قصب* لرزیدن گیرد و دیده صاحب نظران به مشاهدت خیره کند .
و خوراک این مرکب همانا بنزین باشد که آن نیز از نفت بدست آید .
“ابوالنجم جرجیس ابن بهرام نفت سوز طبری” فرماید ، نَفت بر وزن شَفت ، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و بر جای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلباب* ماتم از رخسار نوعروس شب برگیرند و تیرگیها زائل دارند و شعله نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع* نباشد .
“ابوالفساد تقی زاده لندنی” که در کار استخراج نفت است فرماید ، مایع نفت را جز در کان نتوان یافت و کان خود برکه ایست در ژرفنای خاک که بوسیله حلقات چاهش بخارج مربوط کنند و چرخ نهند و دَلو بندند و مظروف آن بقوت تجهیزات بر سطح کشند .
زنهار که بر سر چاه چپق و قلیان نکشند و دود نکنند و طبخ ننمایند و ذره بین نیفکنند که خطرها زاید و حریق ها خیزد و زیانها رسد . چه که مایع نفت را خود خاصیتی است که ابخِرِه* پراکند و در شعله بسوزد .
و از برکت نفت نیز چونان لبن که از آن سرشیر و ماست و دیگر لبنیات سازند ، چیزها توان ساخت و هم از آن جمله است انواع پلاستیک و بنزین و گازوئیل و دیگر استخراجات پتروشیمی .
از مولانا “شیخ پرویز بن چهارچرخ آفرودزاده” ، رضی الله عَنه* روایت است که روزی شیخ در وادی مرنجاب ، پس از طی طریقی بس طولانی ، هنوز عرق راه از صفحه جبین نخشکیده بود که ناگاه ، در پایین جبل رملی عظیم ، جماعتی کثیر از راکبان آفرود را پریشان حال مشاهدت نمودندی . نزدیک که شدی ، مرکبی از مراکب آفرود که عجمان به آن پاژن نام نهادندی را چهار چرخ در هوا و سقف برزمین دیدی بسیار درهم ، یاللعجب ، درهم تر از جبین لئیمان* و آشفته تر از بخت سیه بختان . اذناب و انصار راکب ، وی را بفوریت به صِحّیه بَلَد کاشان رسانندی و علاج دِماغ وی خواستار .
و معلوم گردید ، راکب کم تجربه ، هنگام برگشت در شیب عرضی ، بناگاه فرمان چرخاندندی و به این بَلیّه دچار و گرفتار بلایای دِماغی و خُسران* مالی شده . والله اعلم بالصَّواب .
و اما بجز مرکب مخصوص آفرود ، ابزار و ملزومات دیگری نیز واجب است که در مکتوبات بعد به آن اشاره خواهد شد .
زمستان سنه 1391
• نوشته : شیخ سروش بن مطهر ، ملقب به کثیرالسفر فی الدنیا ، علی پاجرو والسایرالمراکب الفُورویل درایو و بعضا موتورکراس .
• الهام گرفته از کتاب التفاصیل نوشته فریدون توللی .
گزلک : کارد کوچک دسته دراز
معارک : جمع معرکه . جاها و میدانهای جنگ
عساکر : جمع عسکر ، سربازان
شَراشِر : تمامی تن
اقطار : کرانه ها ،
امصار : شهرها
خائف : ترسیده و ترسان
قفا : پس سرو گردن
قصب : پشت
جلباب : پیراهن و چادر زنان
شموع : جمع شمع
ابخِرِه : بخار
رضی الله عَنه : خداوند از او راضی باشد
لئیم : پست . فرومایه
خُسران : زیان
3 دیدگاه. ارسال دیدگاه
درود ،سرزنده باشی وپایدار
بسیار زیبا و خلاقانه جناب مطهر
مشتاق دیدار شما
تشکر از لطف شما .