اندر سیره مشاهیر ایران – مکتوب هشتم
در اینجا برآنم تا اندر احوالات یکی از حکمای طبابت و مشاهیر طبیعت گردی و آفرود ، تَتَبّع* و تَلَمّذ* کرده که پس از استدراک* حوادث و استعلام وقایع از منابع مختلف و همچنین رسانه های ضالّه ای* همچون اینترنت ، نتیجه را در این مکتوب تقریر* و تحریرمینمایم و او کسی نیست جز شیخ جوادابن نصیری کلینی شریف آبادی ورامینی ، رَضی الله عَنه* ، که دوست و دشمن به عُلُوّ* همت و کمال فضل و دانش وی معترفند .
از ابوالجرجیس ابن سمرقندی ، در رساله ای که اخیرا از زیر خاک بدرآمده ، در فصولی مُشَبّع* ، حکایت شده که نامبرده در ایام شباب* به شکار علاقه ای وافر داشته و در این راه آنچنان مُمارست* و مُغامِست* نموده که جمیع حیات وحش و غیر وحش منطقه ری و جنوب شرقی تهران و جبال البرز ، از دست وی هراسان و گریزان بوده و همواره در خوف بسر میبردند .
ولیکن پس از تغییر سلوک و تنویر افکار و تحول حالات و تسویه روحیه ، این رویه را بکلی بکناری نهادندی و در فن طبابت آنچنان پیش رفتندی که کوس جلالتش* شهره انفس و آفاق جهان خصوصا ناحیت دلیرمردان ورامین گردیدندی و آوازه اشتهار وی به گنبد دّوار رسانیدند بطوریکه این آوازه ، در تمامی ممالک بلوچستان و زابلستان و دامغان و ورامین و ری و اسپاهان و نیمروز و خراسان و خوارزم و گرگان و طبرستان و سمرقند و بخارا و نیز بعضا بلاد کفر ، شایع و ساری و مبسوط گشت .
باشد که همیشه کِسوت طبابت ایشان مُطرَز* و در تَواتُر ایام ، موَیَّد* گردد .
از دیگر صفات پسندیده و اخلاق وجیه ایشان همانا ” آن کال* Oncall ” بودن وی است که پس از هر تماس تلفنی ، بلافاصله به صِحّیِه* شتافته و در استعلاج* بیماران ، استعجال* مینماید .
حال از جهت تَشَفّی* خاطر اذناب* و انصار* ، به دیگر صفات حسنه و وجنات کریمه و روحیات پسندیده این بزرگوار میپردازیم .
از ” ابومنقرض الدوله دیلمی ” که خود از نوادگان جالینوس طبیب میباشد ، روایت شده که شیخ جوادابن نصیری ، رضی الله عنه ، ادام الله طبابته ، ملقب به احسن الطبیب الاطباء ، غیراز شکار و طبابت و منورالفکری وگذشت و فداکاری که شهره آفاق میباشد ، همانا طبیعت گردی و بقول فرنگان ، آفرود میباشد که همواره با اسباب و ادوات مخصوص انجام میدهد .
شایع است که نامبرده از طُرُق و شَوارع* بدر شدندی و با مرکب ویژه خود که نام فرنگی آن ” اف جی کروزر ” میباشد و ایرانیان به آن ” ببر آهنین ” نام نهاده اند ، در آفرود ، پس از اینکه کلیه جنگلها و جبال البرز را بزیر آوردندی ، جزایر و سواحل خلیج همیشه فارس
را نیز آرام نگذاشتندی و آنچنان آن مناطق را کاویده و ثُقَبات*و حُفَرات* فراوان در یمین* و یسار* و اصول و افنان* ایجاد کرده که یاران از فرط استعجاب* ، جملگی گریبان دریدندی و سر به کوه و بیابان و ایضا کویر لوت گذاشتندی .
از مولانا شیخ ” ابوالآفرودابن مرنجابی ” ، ساکن ابوزیدآباد ، روایت شده که از جمله صفات ویژه شیخ جواد ابن نصیری ، اَدام الله* آفروده ، همانا ” سعه نظر و قوت بصر و سرعت عمل ” باشد
و نیز از شیخ ابوالهایلوکس ابن جاپانی ، شیدالله ارکانه* ، در رساله ” تشنجات المراکب فی بلادالعجم ” آمده ، شور جوانی در نامبرده و یاران وی آنچنان باشد که فرنگان از وجود این همه آدرنالین در خون اینان در شگفت و در استعجابند .
از نزدیکان وی روایت است که نامبرده علاقه وافری به جمع آوری کارد و چاقو و گزلک* و نیز انواع و اقسام لوازم و تجهیزات سفر و آفرود داشته به قسمی که انبار منزل و نیز حدیقه* ایشان در ورامین ، انباشته شده از این لوازم که عمدتا ساخت چین و ماچین و نیز بلاد کفر میباشد .
والله اَعلَم بِالصواب
بهار سنه 1396
- نوشته : شیخ سروش ابن مطهر ، ملقب به کثیرالسفر فی الدنیا ، علی پاجرو واللندکروزر والسایرالمراکب الفُورویل درایو و بعضا موتوسیکلت .
- ساختار اصلی این نوشتار ، الهام گرفته از کتاب التفاصیل ، نوشته فریدون توللی میباشد .
- تَتَبُّع : پژوهش
- تَلَمّذ: آموختن – شاگردی کردن
- استدراک : درک کردن
- ضالّه : گمراه
- تقریر : بیان و قول و شرح
- رَضی الله عَنه : خداوند از او راضی باشد
- عُلُوّ: بلندترین چیز
- مُشَبّع : اشباع شده ، پر و فراوان
- شباب : جوانی
- ممارست : مرتب انجام دادن کاری
- مغامست : شتاب کردن در کارها
- کوس جلالت : حجم شکوه و عظمت
- مُطرَز : زینت داده شده و طراز کرده شده
- تَواتُر : پیاپی آمدن یا پس یکدیگر آمدن
- موَیَّد : قوت داده شده . نیرو داده شده
- آن کال Oncall : گوش به زنگ بودن
- صِحّیِه : بیمارستان
- استعلاج : معالجه
- استعجال : عجله کردن
- تَشَفّی : تسکین و آرامش
- طُرُق و شَوارع : جاده ها و راهها
- ثُقَبات و حُفَرات : حفره ها
- یمین و یسار : چپ و راست
- اَفنان : شاخه ها
- استعجاب : شگفتی
- ادام الله آفروده : خداوند آفرود او را ادامه دهد
- شیدالله ارکانه : نور خدا بر او تابنده باد
- گزلک : کارد کوچک دسته دراز
- حدیقه : باغ