غور در وادی آفرود – قسمت پنجم
. . . . اندر سایر مشاهیر و نامداران آفرود
در پی مکتوباتی که در اَزمنه* اَسبق و ایّام ماضیه* اندر احوالات و خصایص مشاهیر و علمای آفرود تقریر* و تحریر گشت ، چندی بود قصد داشتم باز هم به معرفی دیگر مشاهیر و علمای آفرود بپردازم و چون سَراچه* ضمیرم در این باب از پرتو خیال ، مُنَوّر و از آنجا که استدراک حوادث و استعلام وقایع از جمله وظایف و فرائضِ هر آفرود نگارِ دل آگاه است ،همه روزه به معابر و محافل و مناطق آفرود و همچنین رسانه های ضاله ای همچون اینترنت شدمی و در اِستخبار* و اِستطلاع * نکات و کنکاش و کشف مشاهیر این فن صرف همت کردمی .
حال بقرار معهود* ، از جهت تحکیم اقوال* و تثبیت این سنت وجیهه* ، به معرفی یکی دیگر از نامداران این وادی میپردازیم و او کسی نیست جز ” شیخ مجیدابن سیفی ، خان اِسپاهان* ،
ساکن الطهران” ملقب به “ذَهَب* الآفرودین” یا طلای آفرودرها که به زیور علم مُتَحَلّی* و بنور معرفت مُتَجَلّی و اندر بَیِّنه* و تسمیه* این لقب ، همانا “شیخ ابوالمجوهرات* و الاذهاب*” در رساله “احسن الاذهاب فی وادی الآفرود” ، در فصول مُشَبَّعِه* آورده است که روزی نشسته در حجره ای اندر سوق الذهب*
از بلاد تازی دوبی از پی ابتیاع* طلا و سنگهای قیمتی جهت تجارت و صادرات به اقطار* و امصار* بلاد هند ، که در آنجا مرا با جوانی از بلاد پارسیان اتفاق مجالست* و مصاحبت افتاد .
در آن هنگام وی چنان از علوم و فنون طلا و جواهرات سخن راند که تازیان و هندوان
حاضر در آن حجره از فرط استعجاب و حیرت ، جملگی نعره کشان گریبان ها دریدند و به کمال دانش و فن وی احسنت گفته و آن شخص همانا “شیخ مجیدابن سیفی ، خان اسپاهان” بود .
این اتفاق غریب ، حَکّ ضمیر شد تا سالی بعد که به دعوت یکی از احباب و انصار قدیمی در بلاد مرنجاب از توابع کاشان به جهت تقویت قوای دِماغی* و تَشَفّی* خاطر ، به آن بلاد سفر کردم . در منطقه ای سراسر از تپه هائی عظیم از رمول زیبا ، جماعتی از شَباب* را دیدم جملگی نظاره گر و مبهوت رمل نوردی شخصی بودند که با مرکبی بنام پاجرو ،
آن چنان یَمین* و یَسار* و اصول و اَفنان* رمول را کاویده که جملگی مدهوش هنرنمائی آن شخص گردیدند . یاللعجب* .
و متعاقبا از آن مرکب به زیر آمده و سوار بر مرکبی دیگر از نوع دوچرخ که به موتورسیکلت
مشهور است گردیده و بازهم هنر و تسلط خود را در راندن آن مرکب نیز به مَنَصِه* ظهور رسانیده و حُجَت تمام کرد .
آنطور که در اقوال شایع بود ، سیرت ستوده وی چنان بود که امضاء حِشمت او در قلوب احباب و انصارش گسترده و به همین جهت “آوانما” یا آنطور که فرنگان گویند “ویدئو کلیپ” آن نیز در رسانه ضالّه* “الفیس البوک” بطور مستند مَضبوط* است .
من که سراسر در شگفت بودم ، بر آن شدم با وی دیداری داشته باشم و رموز کار از وی جویا . نزدیک که شدم از فرط اِستِعجاب* لحظه ای حیرت زده بر جای خشکم زد . زیرا او همان “شیخ مجیدابن سیفی ، خان اسپاهان ” ، ادام الله آفروده* بود که قبلا داستان دیدار وی در بلاد تازی دوبی برفت .
لذا به جهت تخصص و تسلط وی در دو مقوله علیحده طلا و آفرود ، بر آن شدم به وی لقب “ذَهَب الآفرودین” یا طلای آفرودرها را دهم. باشد که ایزد سبحانه و تعالی همواره آفرود وی را مستدام* و تجارت وی را در وادی الاذهاب والمجوهرات پاینده نگاه دارد.
و لیکن جمهور محققین را عقیدت بر اینست که کرامات شیخ مجید بیش از اینهاست . عده ای وی را در زُمره* خَیّرین و نیکوکاران نیز دانسته اند . در مکتوبی که از “ابوالبلاد جعفربن محمد سیاست شکاف سجستانی ” اخیرا از زیر خاک بدست آمده ، در فصل خامِس* رساله چنین مضبوط است که شیخ مجیدابن سیفی ، خان اسپاهان ، رضی الله عَنه* ، در کمک به زلزله زدگان آذربایجان از تخصص و تَبَحُّر خود در رانندگی آفرود استفاده کرده و کمکهای مردمی را با مرکب خود از دشوارترین مسیرها عبور داده و هیچ از گِل و شُل و برف
و کوه و سنگ و ایضا رودخانه نهراسیدندی و با شجاعت و بی باکی کم نظیری ، کمکهای مردمی را همراه با انصار خود بدست محرومین و آسیب دیدگان زلزله رسانید.
و اما بَیّنه و مستندی دیگر از خصایص شیخ مجیدابن سیفی ، طَوَلَ الله عمره* ، که تشعشعات کوس جلالتش* همه جا را منور و دولت و صولت* او از عالی تا دانی* را فرا گرفته ، تذکره ای است که “مولانا شیخ پشم الدین ابن کهربائی” رضی الله عنه ، از دانشمندان عثمانی در رساله “آثار الکهربا و الالکتریک*” در فصل اربع* آن آورده : چون به بلاد پارسیان در آمدم ، اواخر خریف* بود . به کاروانسرائی
مرمت شده بصورت مهمانسرا ، مسکن گزیدم و بامدادان که سمند* آفتاب بر عرصه نیلگون سپهر* ، تاختن گرفت ، از جهت تماشای بَلَد* , عزیمت اسواق* کردم و چون به چهارسوق* رسیدم ، حجره ای دیدم که در آن عده ای طلبه علم و دانش مشغول به تحصیل و تفحص بوده و استادی با فضل بسیار و دانشی وسیع در امر کهربا و الکتریک ، مشغول تدریس و تعلیم این علم به طلاب بود . این رشته از علوم را فرنگان به آن الکتروتکنیک گویند .
از جهت اینکه خود نیز سالها در این باب تَتَبُّع* داشته و از دور دستی بر آتش ، چندی تامل کرده و گوش فرا دادم . استاد گرانمایه
فصلی چند بدین نَمَط* بر خواند و دیده بدرانید و کف بر لب آورد و ابروان در هم کشید و حقایق علم الکتروتکنیک بمیان ریخت و توجه حضار و طلاب بخود داشت بدانپایه که بهنگام قُعودش* مجلسیان به غَریو شدند و هلهله آغازیدند و کف کوبیها کردند .
اینسان بود که مرا از عمق فضل و دانش استاد دیگ اشتیاق چنان بجوشید که خواستار آشنائی با وی شدم ، لذا تامل کرده پس از خاتمه درس ، با شَعَف تمام بسویش شتافتم ، نامش پرسیدم ، فرمود خواجه مجید ابن سیفی ، مصافحت* کردیم و سخنها راندیم و بسیار مَشعوف و محظوظ از آشنائی با چنین مردی فاضل .
و اما در موردی که جمهور محققین را بالاجماع* در آن عقیدت مشترک است ، تبحر نامبرده در امر خطیر یکی از هنرهای رزمی است بنام “تکواندو”
که مرویست وی دارای کمربند “دان 2” در درجه استادی است و اما تکواندو در رزم و حرب بکار رود . بطوریکه “سیف الملک جبان” در رساله “حِیَل المحاربه*” چنین آورده که حرب همانا پیکار باشد و آنرا شعوب بیشماریست که اینک بذکر اندکی از بسیار آن اشارت رود:
نخست پیکار زوجین است